خداحافظی

سلینا چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:35 ب.ظ

سلام دوست خوبم چه گل قشنگی خوب بهش رسیدی. این شیشه ای که پشت گل با نوری که بهش خورده خیلی جالب شده.

حامد قنبری چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:12 ب.ظ http://www.photoahoora.blogsky.com

سلام
مرسی خیلی زیباست
نگاه خوب و متفاوتی داری همین جور ادامه بده....
منتظر کارای بعدی ات هستم

دل نوشته پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:56 ق.ظ http://www.golabdon.blogfa.com

چه خوب پرورشش دادی. دست شما درد نکنه!

موسا پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:14 ب.ظ http://dirya.blogsky.com/

امیدوارم منظور از خداحافظی که در عنوان عکستان به چشم میخورد خداحافظی تابستان از لحظه های ما باشد تا خداحافظی خود شما از دنیای زیبا و آرامش بخش عکس و عکاسی.
مطمئن هستم در کارهای مفهومی و انتزاعی موفق خواهید بود.

[ بدون نام ] شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:11 ق.ظ

سلام . سمیه جان. خوبه. اما اگه گلو سمت راست کادرت مذاشتی و فضای جولوش باز بود بهتر می شد. این فضای خالی معنی نداره. موفق باشی.

اشرف آرمات شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:27 ب.ظ

باتشکر از شما لطفآ سخن منو تایید کنید. ممنون .امروز ۳مهر ۱۳۸۹ ؛فکر می کنید من که یه معلم هستم کجا بودم؟ تو کلاس درس؟ !!

ابدآ. کاش تو کلاس درس بودم گرما و سرو صدای بچه ها رو می پذیرفتم. اگه روستا باید می رفتم درازای راه و گرمای اتوبوس کهنه ی اداره اموزش و پرورش رو تحمل می کردم.اما.....

اما امسال پس از ۱۰سال کار تدریس در مدارس مختلف و ۵ سال دوری از شهر خودم؛ آموزش متوسطه و کارگزینی ناحیه ۲به من می گه باید برم و در مدارس دبستانی؛ در روستاهای دور به کار دفتر داری مشغول بشم. :یعنی تبدیل نیروی کارامد به مهره ی بی مصرف. این توهین نیست. زیرا در سال های گذشته یک نیروی آموزشی رو بنا به درخواست خودش با هزار زجر به اداری منتقل میکردند. و در ضمن امور دفتری رو هم یک دیپلمه می تونه انجام بده. و عمومآ اینگونه بود.

خب من امسال یک و سه مهر رو تو خونه گذروندم.به انتظار روزهای اینده. شما باشید چه کار میکنید؟ وقتی کسی نیست که صدای شما رو بشنوه. وقتی :

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را....