در یک بعد از ظهر کسالت آور که دخترها رفته بودند قرنطینه مسابقه، ما و وسایل توی سالن طبقه دوم قرارگاه پلور روی هم تلنبار شده بودیم و انتظار می کشیدیم که مسابقه شروع شود. راه گریزی از دقایق کشدار و کشنده نبود تا اینکه نسیمی وزید و با خودش حس زیبایی آورد. من نشستم و بدون آنکه منظره بیرون این پنجره را ببینم به چیزی اندیشیدم که پشت آن است. همان چیزی که برای بسیاری از آنان که این متن را برایشان نوشتم خویش نزدیکی ست.
در ضمن این یک مراسم عذر خواهی از دوست عزیزم صغری لک زایی فر است، به این دلیل که بدون اینکه به خاطرم مانده باشد سوژه عکسش را کش رفته ام.
سلام خوبی: پشت این پنجره کوه دماوند هست که از دور خود نمایی می کنه. درسته .
در حقیقت همانست که تو می گویی... اما گنو یا دماوند و یا هر جایی در کره خاکی که برایت مهم است و خاطره دارد و یادآور عزیزان و آرزوهایت باشد.
سلام
با اینکه شدت نور بیش از حد است اما مفهومی قابل تاملی ست. کاش توضیح نداشت تا بیشتر با ذهن مخاطب بازی می کرد.
راستی نقد قابل تحسین شما را در خصوص محتوای عکس خانم آرمات خواندم. به چیزهایی اشاره کرده بودید که قبل از نوشتن کامنتم در ذهنم نقش بسته بود و همین کافی بود تا در یک جمله فقط زنجیر بزنم به نقد شما. موفق باشید
دریا بروز شد/
فوق العاده است
بنا بر قوانین وتکنیک عکاسی ؛کادر شما و ضلع پنجره باید موازی باشند .یعنی اعوجاج نداشته باشن. اما با این کادر مفهوم و حس دیگه ای به من منتقل شد.حتا پنجره هم معلقه. علاوه بر پرده. این نشان از بی ثباتی دنیاست.اما میتونستی فضای بالای پنجره رو کمتر و پایین رو بیشتر بذاری.و نور سنجی رو هم بیشتر دقت می کردی.
ممنونم اشرف جان
گمانم از این چند خط که برایم نوشته ای مطالب بسیاری آموخته باشم.
مرسی
مرسی
مرسی
حس فوق العاده ای داری، در زمینه عکاسی مفهومی خیلی موفقی...
عالیه اگر ادامه بدی....
سلام بر سمیه عزیز سپاس که اون لحظه و حست رو نشون دادی
و اما جریان سوره که نمیدونم چطور به ذهنت رسیده که مال من بوده ! این لحظه فقط و فقط مال تو بوده و با نگاه خودت ثبت شده شاید خیلی ها از یک پنجره با پرده عکس داشته باشند اما هر کدوم با حسه خودشون ثبتش کردن مهم اینه که کار ثبت شده به حست نزدیک باشه و توانایی انتقال رو داشته باشه...
هیچ وقت یک سوژه تکراری نمیشه اگر به درستی با نگاه و حس عکاسش ارتباط داشته باشه. ماندگار باشی دوست من...